موج
چهارشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۴:۵۸ ب.ظ
سر برمیگردانم سمت نیروها ، با تمام سرعت میدوم،«خمپــــاره»را از انتهای حنجره ام فریاد میزنم! بدنم را پرت میکنم داخل اولین سنگر و سرم را با دست میگیرم!
- ۱ نظر
- ۰۳ بهمن ۹۷ ، ۱۶:۵۸
سر برمیگردانم سمت نیروها ، با تمام سرعت میدوم،«خمپــــاره»را از انتهای حنجره ام فریاد میزنم! بدنم را پرت میکنم داخل اولین سنگر و سرم را با دست میگیرم!
من سوریه نبوده ام، هیچ کاسه ی آبی پشت سرم ریخته نشده ، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ،هیچ پلاک دوقسمتیِ کُد داری از گردنم آویزان نیست، هیچ وقت پایم به سرزمین شام نرسیده است سوار هواپیمای نظامی نشده ام و
من اشتباهی ام ! نباید این سال ها و این روز ها روی کره زمین باشم ! نباید جوانی ام این روزها رقم بخورد ! من اشتباهی ام ! ... همه ام دارد فریاد میزند که من برای این تاریخ نیستم ! این سال های آرام و بی صدا قاتل جان من است ..
من باید جایی میان دشت های سوسنگرد یا